گستا و ایفل
گستا و ایفل (1923-1832)از اهالی بوروگندی ،زادگاه مهندسان بزرگ بسیار بود. وی عالی ترین تحصیلات ممکن را در مدرسه ی پلی تکنیک و مدرسه ی سانترال فرانسه کرد.
برج ايفل:
برج 300 متری ايفل که برای نمايشگاه سال 1889 پاريس ساخته شد, جامع تمام تجربيات ايفل بود, تجربياتی که تاثير خصوصيات خاک و فشار باد را بر پی ها و پايه ها به وی آموخته بود. حتی خود ايفل نخست بيمناک بود که بر پا داشتن اين برج فاقد هر گونه تزيين معمول زمان در قلب پاريس سبب سکته ی «سليقه رايج» شود! اما معاون و رئيس «دفتر مطالعات» وی مهندس جوان سوئيسی موسوم به «موريس کشلن» (1946 – 1856) که محاسبات پل «گارابيت» نيز از او بود, بدين کار اصرار کرد.
ايفل در ذوق هنری خود فرزند حقيقی عصر خويش بود. خانه ی شخصی وی – به نقل قول از «بلزساندرار» شاعری از معاصرين او – پر از «مشتی کارهای شلوغ بسيار زشت نقاشی بود.» چنانکه می دانيم حتی شخصيت های خلاقه عصر ما هنوز از حدایی نحوه های فکری و روش های احساس رنجورند. در اين نکته تفاوتی بين ايفل و ديگر سازندگان بزرگ عصر ما مانند «فريسينه» و «مايار» نبود.

از نظر ساختمانی, ايفل اين برج را به شيوه پايه های پل های خود ساخت. ولی ابعاد آن نسبت به اين پايه ها بسيار بيشتر است. اين ابعاد بزرگ ايجاب می کرد که برج از چهار پايه ی عظيم ساخته شود. اين چهار پايه به شکل هرمی ناقص در فضا بالا می روند و هر پايه بر پی جداگانه ای استوار است. برای ساختن پی ها ايفل به شيوه ی معمول خود در ساختن پل ها (پس از 1858) از پرس های هيدروليکی استفاده کرد. در اين برج سه سکو ساخته شده وآسانسورهائی در داخل برج تاسکوی سوم به ارتفاع 271 متر بالا می رود.
چهار هلالی که پايه ها را به هم متصل می کنند. بيشتر تزيينی هستند و در پايداری برج سهم موثری ندارند. ايفل نخست قصد داشت اين برج را بر چهار پايه ی هلالی بسازد و اين هلالی ها در واقع نمودار قصد نخستين ايفل اند.
حالتی از سبکی و پرواز که در بالای برج ايفل احساس می شود این برج همتای زمينی هواپيما می کند.
جالب توجه است که در آمد حاصل از فروش بليط ورودی به اين برج پس از موفقيت عظيم نمايشگاه سال 1889 مرتب نزول کرد تا به سال 1904 که پرواز هواپيما توجه ی عموم را به خود خواند و اين در آمد دوباره قوس صعودی پيمود.
پرواز نمايشی و بسيار جالب توجه «سانتوس – دومونت» مهندس و هوا نورد برزيلی به دور اين برج نيز شاهدی ديگر بر اين حقيقيت است.
فضای داخل اين برج با فضای خارج به ميزانی که قبلاً ناشناخته بود در هم می آميزد. اين تاثير تنها در پائين آمدن از راس برج می تواند با احساس آيد. به هنگام پائين آمدن از پله های مارپیچی اين برج به نظر می رسد ميله های برج مناظر پائين : درختان, خانه ها, کليساها ورود مارپيچی سن را قطع می کند و در هم آميختگی مناظر که ناشی از تغيير نقطه ديد ناظر متحرک است, تجربه ای از احساس بعد چهارم برای وی به وجود می آورد.
احساس هنرمندان از برج ايفل:
محتوای احساسی اين برج سالها بر کسی آشکار نبود. تازه در حدود سال 1910 قدر آن شناخته شد و از آن چون تاجی بر رأس پاريس ياد شد. قبل از آن به ديده ی کهنه پرستان تهديدی بر زيبايی پاريس و شرمی بر پيکر اين شهر بود! در فوريه سال 1887 يک ماه بعد از آن که ايفل با حکومت فرانسه و شهر پاريس برای ساختن اين برج قرار داد بست اعتراض نامه ای معروف به رئيس کميته ی نمايشگاه نوشته شد: «ما نويسندگان, نقاشان, مجسمه سازان و معماران, به نام هنر فرانسه و به دليل اينکه تاريخ فرانسه مورد تهديد قرار گرفته است عدم رضايت شديد خود را با اين برج هيولا و غير لازم که قرار است ايفل نامی آن را در پايتخت بر پا دارد اعلام می کنيم.» اما خوشبختانه رئيس کميته, مهندس و معماری منظره ساز موسوم به «آلفان» که به آينده چشمی بينا داشت به اين اعتراض توجهی نکرد.
بيست سال بعد «انقلابی بصری» به وجود آمد که نحوه ی قضاوت منجمد دوره ی رنسانس را به يک سو نهاد و محتوی احساسی برج ايفل را ناگهان آشکار کرد. از اين پس ديگر برج ايفل سمبل «عروس جهان» شد و به گفته ی شاعری « اين نام با اين برج عظيم که از آن در آسمان شب امواج آبی تلگراف منتشر می شد معنای حقيقی خود را يافت.برج ايفل سبب الهام هنرمندانه ی بسياری از نقاشان و شعرا شد. فی المثل نقاش پاريسی «ربردلونه» (1885 – 1947) از سال 1910 تا پايان عمر خود به آن دلبسته بود.
معماری هنر ایده