معماری مسجد

قسمت دوم

محمد علي آبادي

در بيان ديگر جلوه هاي جمال معنوي در مسجد ميتوان گفت:

مسجد تنها خانه اي است كه مطابق با بيان قرآن كريم براي ناس است، يعني براي همه مردم، خواه سياه باشند و خواه سفيد، خواه سرخ و خواه زرد، خواه غني و خواه فقير، خواه زشت باشند و خواه زيبا؛ خواه عالم عابد باشند و خواه جاهل عاصي، خواه بنده مؤمن باشند و خواه عبد گنهكار، فرقي نمي كند. مسجد بروز «واعتصمو بحبل الله» است؛ در نماد چون دايره اي است كه همه اجزاء در آن مكاني واحد دارند، آن هم مكاني كاملا متصل به مكان يكديگر، به طوري كه هرگز در ميانشان فاصله اي نست. در كنار هم مي نيشنند، با هم يكي مي شوند. يعني وحدت مي يابند و ناس را با همه جهان شموليش تجسم مي بخشند.

مسجد خانه جماعت است و جماعت به گفته معصوم رحمت خداوندي است. دست خدا با جماعت است.

مسجد تجليگاه تقوي است، پرهيز از هر آنچه غير خداست، دوري از تفرقه ها، كشمكش ها و اختلاف هاي ناشي از تفرقه نفوس است، مسجد بروز اطاعت از خدا و رسول است و مسجد حافظ شميم خويش و روح نواز وحدت است، مسجد صلابت قدرت جماعت صابر بر سختي ها را مي توان مشاهده كرد، كه اگر مسجد نباشد «فتفشلو و تذهب ريحكم» (46 انفال)

مسجد خانه اي كه در آن كعبه طيبيه «تعاونوا علي البر والتقوي» ظهور مي كند و از تعاون بر گناه و دشمني ها بازداشته مي شود (2 مائده)

مسجد دژي است كه در آن معناي «اشداء علي الكفار» قدرت مي گيرد. مسجد خانه عشق و رحمت بين قلوب است در مسجد «رحماء بينهم» در جمعي عاشقانه در هم مي آميزند، يكي مي شوند و يكي را مي خوانند و بر گرد يكي به گردشي بي خود شوند مي نشينند (سوره محمد ص)

مسجد خانه ورع و اصلاح ذات البين است (1 انفال)

مسجد صراط المستقيم است و مسجد طريق سير الي الله است كه حق خود فرموده «قل سيروا الي الله»

و مسجد تجسم انا لله و انا اليه راجعون است.

عفو زيبا (85:15 حجر)، صبر زيبا (70:5 معارج)، عدالت زيبا (5:8 مائده)، جدايي و مفارقت زيبا (73:10 مزمل) و ايمان زيبا (49:7 حجارت) جلوه هاي ديگر از جمال حق اند كه بندگان حق در حضور حضرت حق يعني در مسجد به نظاره مي نشينند و همچون نشان هايي از حضرت دوست بر جان خود مي آويزند تا همچون او زيبا شوند.

سمبل ها و نقش آنها در بياني معاني معقول و زيبايي هاي حيات روحاني

واژه آيه به معناي نشان يا سمبل است و آن به معني راهي است كه آيه، نشان يا سمبل از آن طريق ذهن آدمي را به موضوع مورد مراجعه خود هدايت مي كند. در بسياري از آيات قرآن كريم واژه آيه به معني مجرايي كه از طريق آن ذهن انسان به سمت ايده و معناي مورد نظر حضرت حق هدايت مي شود. منظور از آيات آفاقي در قرآن كريم طبيعت و امور طبيعي هستند كه از ديدگاه قرآن به عنوان نشانه هاي حقانيت، قدرت، عزت، جلال و جمال حضرت حق جل و علي قابل مطالعه دقيق اند. نشانه هايي كه از نظر بار مفهومي و معاني قابل استنتاج با حقايق، معاني و اصول جاوداني كه ساختار حيات روحاني انسان را تشكيل مي دهند تجانس و تطابق كامل دارند. از نظر يك مسلمان نيز جهان به عنوان يك كل و تمامي مخلوقات و امور طبيعي به عنوان اجزاء سازنده آن تجسم فيزيكي عالم روح، معاني و امور ماورا الطبيعه اند. علامه فقيد مرحوم طباطبايي در شرح انطباق جوهري دستورات قرآن كريم و دانش روحاني قابل حصول از مطالعه طبيعت خاطرنشان مي سازد كه:

قرآن كريم در بسياري آيات انسان را به مطالعه و تفكر و تعمق در طبيعت دعوت مي كند و نتيجه اين مطالعه را درك حق و جمال هاي معنوي خداوند حق مي داند. از اين ديدگاه غرض و مقصود خداوند از آفرينش طبيعت و پديده هاي طبيعي قابل طبقه بندي به دو غرض و مقصود اوليه و ثانويه است.

دليل ثانويه آفرينش طبيعت و پديده هاي طبيعي فراهم ساختن محيط و شرايط مناسب زندگي فيزيكي انسان است و از اين لحاظ در انطباق كامل با ويژگي هاي جسماني انسان قرار دارد. هم چنين فراهم آمدن كامل ترين مدل ها و الگوهاي هدايت كننده در زمينه ساختمان و تنظيم شرايط محيطي مناسب با زندگي انسان را مي توان به عنوان شاخه اي از دليل ثانويه حق تعالي نسبت به آفرينش طبيعت و پديده هاي طبيعي دانست.

ليكن در سايه قابليت هاي ذاتي پديده هاي طبيعي نسبت به تجسم فيزيكي و انتقال هاي معاني و مفاهيم روحاني به عنوان سمبل ها، مثل ها و نمادهايي كه براي بشر قابل فهم و هضم است. دليل اوليه حق تعالي از آفرينش طبيعت و پديده هاي طبيعي همانا به وجود آوردن واسطه مناسب براي انتقال فرامين و اصول ساختاري و طرح معاني و مفاهيمي كه در شكل دادن، هدايت و رشد حيات روحاني انسان نقشي ضرورت و بنيادين دارند است. واسطه اي كه كاملا با ساختار اصولي انديشه وحواس به عنوان دستگاههاي ارتباطي و گيرنده آدمي در انطباق كامل است.

در حقيقت با توجه به محدوديت هاي قواي گيرنده و شناختي انسان، تفسير و تبيين پيچيدگي ها و طبيعت مجرد معاني و مفاهيم روحاني و ماورالطبيعه به جز از طريق بيان سمبليك و توسط سمبل ها و نمادهاي طبيعي امكان پذير نيست. به بيان ديگر بعد نمادين سمبل ها و نشانه هاي فيزيكي از همان فطرت و ساختاري ريشه مي گيرد كه طبيعت انسان ريشه گرفته است و بنابراين قابل فهم و درك توسط قواي شناختي انسان اند.

جدا از طريق وحي كه دستورات و قوانين هدايتگر الهي توسط انبيا و اوصيا به انسان مي رسد، ابن عربي مي گويد: سمبل هاي طبيعي در حقيقت اجزاء زبان ويژه اي هستند كه از طريق آنها خداوند با بشر خاكي ارتباط برقرار مي كند. پيام هاي هدايت كننده خود را مي رساند بشري كه نقصان و محدوديتهاي قواي ارتباطي و شناختيش اجازه فهم و درك ذات حقيقي و لايتناهي حضرت حق به عنوان مبدأ جواهر ارزش هاي روحاني و منبع نامحدود علوم را به او نمي دهد. ابن عربي در اثبات نظريات خود حديثي قدسي را شاهد مي آورد كه در اين زمينه بسيار راهگشاست. حديث به قرار زير است:

«من (ذات حضرت حق) گنجي بودن پنهان اداره كرده كه شناخته شوم پس جهان را آفريدم» (ابن عربي، فتوحات مكيه، ج ذ2 ص 229)

هنرمند مسلمان جهان را نمي بيند مگر جلوه اي از جمال حضرت دوست و در آفرينش هاي هنري خود نيز مي كوشد تا همين معني را تداوم بخشد و جاي چاي چشم انداز عبد ساجد را جلوه گاه جمال يار سازد. شبستري در گلشن راز خود مي گويد:

به نام آنكه جانم در تجلاست                      همه عالم كتاب حق تعالي است

بابا طاهر مي گويد:

به دريا بنگرم درياتو بينم                        به صحرا بنگرم صحرا تو بينم

به هرجا بنگرم كوه در دشت                       نشان از قامت رعنا تو بينم

و گويا سعدي است كه مي گويد:

برگ درختان سبز در نظر هوشيار                 هر ورقش دفتريست معرف كردگار

ابن عربي در شرح حديث فوق مي گويد سمبل (رمز، نشان يا نمادي يا مثل آيه) نوع خاصي از بيان است كه منظور گوينده در استفاده از آن سمبل يا مثل خود مثل يا سمبل نيست بلكه معنايي است كه در دل سمبل قرار دارد. معنايي كه به دليل طبيعت مجرد آن به خودي خود قابل فهم بشر نيست ولي به علت محسوس بودن و ملموس بودن سمبل براي شنونده، قابل درك و فهم است. به دليل مشابه منظور خداوند از آفرينش طبيعت و پديده هاي طبيعي به عنوان مثل ها خود پديده هاي طبيعي نيستند بلكه معاني و مفاهيمي هستند كه از اين طريق براي بشر قابل درك و فهم اند. جلو هايي از جمال دوست كه به غير از آينه دل هاي پاك در آينه پديده هاي طبيعي نيز قابل رؤيت است. (ر.ك. به ابن عربي، فتوحات، ج 1 ص 174)

در همين زمينه اخوان الصفا، رساله جامعه)

نه تنها فرم هاي محسوس، تجلي فرم هاي روحاني در عالم ماده اند بلكه همان طور كه سيد حسين نصر معتقد است «دانش محسوس اين جهان، كه جهان شدن است، خود سمبلي است ازدانش عقلاني آن جهان و جهان فيزيكي نيز سمبل و نماد رازگونه جهان روحاني و معنوي است؛ (سيد حسين نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 296). اخوان مي گويد اين فرم ها كه در جهان مادي قابل درك اند تمثيل صورت ها و فرم هايي هستند كه در عالم روح وجود دارند الا اينكه فرم ها در عالم روح روشن و لطيف اند در حالي كه در عالم ماده كثيف اند و تيره. و به عنوان يك تصوير در هر يك از اجزاء مشابه اند با اجزاي آن فرم ها در عالم روح، ليكن آنها محرك اند و اين ها متحرك. فرم هايي كه در جهان ديگر وجود دارند و باقي هستند در حالي كه اينها فاني و از بين رونده اند. (اخوان، رسائل، ج 2 ص 276)

معمار و هنرمند مسلمان نيز در آفرينش هاي هنري خود و بهره گيري از فرم ها، صورت ها و نقوش سبمليك بر همين سبيل است.

 

برگرفته از :

مجموعه مقالات همایش معماری مسجد:گذشته ،حال ، آینده – جلد اول – دانشگاه هنر

ص 311 -  314

 


برای مشاهده دیگر مطالب وبلاگ معماری هنر ایده در زمینه معماری مسجد به آرشیو مطالب معماری مسجد مراجعه فرمایید.

آرشیو مطالب وبلاگ معماری هنر ایده در زمینه معماری مسجد