قسمت چهارم

بادگير

معماران و استادکاران ايرانی با توجه به شرايط اقليمی و جغرافيايي مناطق گوناگون ايران شيوه های معماری  را در شهر های مختلف توسعه بخشيدند؛ همان طور که به دليل سرما ايجاد بناهای فاقد ميانسرا در آذربايجان متداول بوده, ساختن بادگير نيز در مناطق کويری رواج داشته است.

ساليان بس دراز, بادگير يکی از اجزای مهم بناها در نواحی گرم و خشک ايران بوده است. هر بادگير شامل برجهای تهويه بر فراز ساختمان است. در بالای هر برج يک رشته دهانه های عمودی وجود دارد که در مقابل بادهای وزان قرار گرفته و برای گرفتن نسيم و هدايت آن به اتاق همکف يا زيرزمين که رطوبت را از يک حوض آب اخذ می کند, تعبيه شده است.

در شهرهای کويری ايران مانند کاشان, يزد و کرمان از بادگير در بناهای مختلف به نحوه مطلوب استفاده شده است. در بعضی بناها حتی چندين بادگير ساخته شده (مانند آب انبار پنج بادگير يزد).

پله

گرچه پله يک اثر معماری مهم به حساب نمی آيد, ولی کاربردهای سودمندی در معماری دارد. راه پله های مارپيچ داخل مناره ها و پله هايي که به بامها و فضاهای داخلی و خارجی بنا و به پاشيرهای سراشيبی آب انبارها منتهی می شود از اهميت ويژه ای برخوردارند. همچنين پله ها, راههای ارتباطی مفيد به طبقه دوم يا پشت بام به شمار می روند. در بعضی از بناها پله ها علاوه بر کاربرد ارتباطی, وسيله سبک کردن حجمهای ساختمانی نيز هستند(مانند بنای تايباد خراسان). مدرسه غياثيه خرگرد دارای هشت دستگاه پله است. همچنين مسجد کبود تبريز پله هايي در شش قسمت دارد که دو دستگاه پله به نمای اصلی متصل است و چهار دستگاه در گوشه های گنبد خانه يا شبستان قرار دارد که به طبقه دوم متصل می شود. مصالح ساختمانی پله ها اغلب آجر است.

سردابه

تعداد بسياری از آرامگاهها مدفن اصلی شخصيتی مذهبی يا سياسی هستند که زير طبقه همکف ساخته می شدند. از آنجا که طبقه همکف بايد محلی برای زيارت يا مراسم مذهبی می داشت, معمولاً محل تدفين را در طبقه ای پايين تر از سطح زمين می ساختند. احداث سردابه بيشتر در آرامگاههای ناحيه شمال و آذربايجان مرسوم بوده است.

            از قرن هشتم هجری به بعد نصب ضريح چوبی در روی مزارها به صورت سمبليک متداول شد. صندوقهای چوبی منبت کاری شده نام بسياری از درودگران هنرمند را برخود دارد.

روشهای ساخت و تزيين

به طور کلی آگاهی ما از نحوه ساخت, طراحی و ساير امور ساختمانی دوره اسلامی بسيار کم و محدود است. بدون شک ايجاد بناها, چه مجموعه های مذهبی و چه غير مذهبی, مستلزم آگاهی از علومی چون هندسه, رياضی و طراحی بوده است و استادکاران طی قرون متمادی با بهره گيری از علوم, توانسته اند شاهکارهايي در هنر معماری به وجود آورند. متأسفانه در متون تاريخی دوره اسلامی مطالب مهم و تصاوير چندانی در مورد چگونگی ايجاد بناها به چشم نمی خورد. تنها نمونه های قابل ذکر دو نقاشی منسوب به بهزاد, با تاريخ 872 هجری, در ظفرنامه و خمسه نظامی است. اين نقاشيها در حال حاضر در دانشگاه هابکينز آمريکا نگهداری می شوند و در آنها نحوه ساخت مسجد جامع تيمور و همچنين کاخ خورنق به شيوه مينياتور به تصوير کشيده شده است. در اين نقاشيها تا حدودی تزيينات و ابزار و ابزار و وسايل معماری مرسوم آن روزگار مانند داربست, گونيای چوبی, اره, خط کش, بيل, تيشه, ماله, نردبان, و ... و همچنين مصالح ساختمانی مانند سنگ, آجر, گچ, ملاط و کاشی و مراحل اجرای ساختمان نشان داده شده است.

            برخی محققان بر اين عقيده اند که علت فقدان مطالب سودمند درباره معماران دوره اسلامی و روشهای طراحی و ساختمانی آنها, اين است که معماران در مقايسه با شاعران, فيلسوفان و مورخان, کمتر مورد توجه بوده اند. البته اين رأی درست به نظر نمی رسد؛ زيرا در ادوار مختلف نياز همگان به معمار و استادکاران ساختمانی برای ايجاد محلهای مسکونی, تجاری و عبادی امری مسلم بوده است.

            مورخان اسلامی چون بيهقی, ابن خلدون و خواجه رشيدالدين, مطالب سودمندی درباره معماری و معماران نوشته اند؛ از جمله نوشته اند معماران از علوم رياضی و هندسه اطلاع داشتند و در احداث بناها قبل از هر چيز به طراحی و نقشه کشی مبادرت می ورزيدند. فارابی فيلسوف بزرگ ايران می گويد معماری مبتنی بر علم الحيل است و حيل, مهارت, هنر و فنی است که با کار استادانه و هنرمندانه در اشکال هندسی نشان داده می شود. هندسه مبنای معماری بود و معمار بسيار ماهر و استاد را مهندس می گفتند که به معنای هندسه دان است.

            همچنين متونی در دست است که در آنها از هندسه و طرحهای هندسی برای معماران بحث می شود و سراسر اين کتابها دارای توضيحاتی است که به معماری عملی ارتباط پيدا می کند. بخشی از کتاب مفتاح الحساب نوشته جمشيد کاشی رياضيدان و منجم عصر تيموری, به معماری اختصاص يافته و در آن بخش از روشهای ساختن طاق و گنبد و مقرنس بحث می کند, از انواع طاقهايي که او شرح می دهد برخی را در بناهای تيموری می توان ديد.

            معماران, استادکاران, بنايان و ديگر گروههای وابسته به علم معماری, با آگاهی کامل از فن معماری و با ابتکار و ابداعات خاص خود و رعايت کامل اصول هندسه و مهارت های سنتی و همچنين الهام از عقايد دينی فضای معماری ايران را شکوهی جاودانه بخشيدند.

مسئوليت ساخت بنا نيز به عهده گروههای متعددی بوده است؛ مثلاً گروهی مسئول احداث ساختمان تا مرحله سفت کاری, و گروهی مسئول تزيينات بنا مانند آجرکاری, گچبری و کاشيکاری بوده اند. همچنين بين استادکاران, سلسله مراتبی وجود داشته, مانند مهندس, معمار, بنا, سرکارگر, سنگکار, گچکار, کاشيکار و کارگر ساده که هر يک مسئوليت خاصی داشتند.

            لازم به يادآوری است که معماران ايرانی به علت فروتنی از ثبت کردن نام خود بر بناها خودداری می کردند؛ به همين علت جز تعدادی از بناها که نام معمار يا سازنده آن مشخص شد, بقيه فاقد نام استادکار يا سازنده آن است.

مصالح ساختمانی

مصالحی که در ايجاد بناهای دوره اسلامی به کار رفته متنوع است.

آجر. مهمترين مصالح ساختمانی در ايران قبل و بعد از اسلام بوده است. آجرهای به کار رفته در معماری عموماً مربع شکل است که در کارگاههای آجرپزی در سراسر ايران ساخته می شد. آجر علاوه بر استفاده در ساختن بدنه بنا برای تزيين آن نيز نقش مهمی داشت و از اوايل اسلام تا دوره تيموری تزيين بيشتر بناها با آجرکاری است. همچنين از آجرهای تراشدار و قالبی نيز استفاده می شد. آجرهای پخته رنگهای گوناگونی چون زرد کمرنگ, قرمز و قرمز تيره داشته که بيشتر در ابعاد 3*20*20, 5*20*20 و 5*25*25 سانتيمتر ساخته می شد و در قسمتهای مختلف بنا مانند ايوانها, طاقنماها, گنبدها, مناره ها و اتاقها به کار می رفت(برجهای خرقان, گنبد قابوس, مناره مسجد ساوه).

            گچ.گچ از ديگر مصالح ساختمانی است که در تمامی ادوار, در معماری استفاده شده است. از آنجايي که گچ از مصالح ارزان قيمت بوده و زود سفت می شده است, کاربردهای متعدد داشته و مورد توجه معماران بوده است. گچبری برای آراستن سطوح داخلی بناها, نوشتن کتيبه ها, تزيين محرابها, زير گنبدها و ايوانها به کار می رفته است. بسياری از بناهای عصر سلجوقی و ايلخانی با گچبری تزيين شده اند. اهميت گچبری در بناهای اسلامی به حدی بود که هنرمندان اين رشته به «جصاص» معروف بودند ونام بسياری از اين هنرمندان در کتيبه های بناها به يادگار مانده است. علاوه بر اين, هنرمندان گچبر در قرن پنجم تا دهم هجری از شيوه های گوناگونی مانند گچبری رنگی, گچکاری وصله ای, گچکاری توپر و توخالی, گچبری مشبک و گچبری مسطح و برجسته استفاده کرده اند(مانند اصفهان: محراب اولجايتو, زنجان: گنبد سلطانيه, همدان: گنبد علويان و اشترجان: محراب اشترجان).

            کاشی.استفاده از کاشی برای تزيين و همچنين استحکام بخشيدن به بناها از دوره سلجوقی آغاز شد و در طی قرون متمادی بويژه در عهد تيموری و صفوی به اوج رسيد. کاشی نقش عمده ای در تزيين بناهای دوره اسلامی داشت و با شيوه های متفاوت توسط هنرمندان کاشيکار به کار می رفت. استفاده از کاشيهای يک رنگ, کاشی هفت رنگ, کاشی معرق و تلفيق آجر و کاشی در دوره های سلجوقی, ايلخانی و تيموری و صفوی در تزيين بنا مرسوم بوده و تا عصر حاضر ادامه يافته است. تزيين بخشهای گوناگون بنا, از پوشش گند و مناره گرفته تا سطح داخلی بنا و زير گنبد و ديوارها و محراب با کاشيهای مختلف, بويژه کاشيهای معرق, به بناهای مذهبی و غير مذهبی ايران دوره اسلامی زيبايي خاصی بخشيده است(مانند گناباد: مسجد گناباد و غياثيه, خرگرد: مدرسه خرگرد, مشهد: مسجد گوهر شاد, تبريز: مسجد کبود, اصفهان: مسجد شيخ لطف الله و مسجد امام).

            خشت.از ديگر مصالح ساختمانی معمول در معماری ايران خشت است. در دوره اسلامی يا تمامی بنا از خشت بوده يا بخشی از ديوارها از خشت و بقيه از آجر بوده است. از آنجايي که مقاومت خشت در برابر باد و باران و برف اندک است, بناهای خشتی زيادی از روزگاران گذشته باقی نمانده است.

            سنگ.در معماری اسلامی از سنگ برای کار در شالوده, بدنه, فرش کردن کف و تزيين بنا استفاده می شد. گرچه به علت موقعيت جغرافيايي و اقليمی استفاده از سنگ در برخی نقاط چون آذربايجان بيشتر ديده می شود, اما بهره گيری از آن تقريباً در سراسر ايران مرسوم و متداول بوده است. استفاده از سسنگ در پی بنا و ديوارها اهميت ويژه ای داشت و برای ساختن کتيبه ها سنگهای گوناگونی چون سنگ سياه, سنگ آهک, سنگ مرمر ـ که با دقت تراشيده و گاهی حجاری می شد ـ به کار می رفت(مرند: کاروانسرای مرند, شيراز: مسجد جامع, کاشان: کتيبه های مسجد ميدان).

            چوب.استفاده از چوب برای ساختن در, پنجره, صندوقهای ضريح, ستونها و تير سقف و چهار چوب, از ويژگيهای معماری اسلامی است که در ناحيه مازندران و گيلان رواج بيشتری داشته است. درختهای تبريزی, سپيدار, چنار, کاج و گردو از جمله درختهايي بودند که از چوب آنها برای بخشهای گوناگون بنا استفاده می شده است(ورامين: مسجد مامع, تبريز: ارگ عليشاه, ساری: امام زاده صالح).

            شيشه. کاوشهای باستانشناسی سالهای اخير و همچنين بناهای باقيمانده از ادوار مختلف اسلامی نشان می دهد که از شيشه های الوان به رنگهای سرخ, آبی, بنفش و سبز برای تأمين روشنايي و تزيين در و پنجره و قابهای گنبد خانه و شبستانها استفاده می شده است. همچنين مطالعه متون تاريخی و مشاهده مينياتور های قرن ششم تا دوازدهم هجری نشان می دهد که شيشه, کاربرد وسيعی داشته است(خرگرد: غياثيه, شاه زند: مقبره شيری بکا آقا, اصفهان: عالی قاپو).