قسمت دوم

 آنچه در ايران و برخی از کشورها روی می دهد غالباً به سبب عدم شناخت عميق و تحليلی به شکل نوعی تلقيد است و تجربه نشان داده که از اوايل قرن چهارده شمسی تاکنون در زمينه ی طراحی معماری کمتر موفق به نظريه پردازی و ابداعات اصيلی که به صورت گسترده مورد توجه جامعه حرفه ای قرار گيرد، شده ايم البته اين نکته به اين معنی نيست که در جامعه حرفه ای معماران برجسته و صاحب نظر وجود ندارد.

افزون بر اين اگر به حرفه و دانش معماری به عنوان يک دانش و حرفه ميان رشته ای توجه شود، اين نکته آشکار خواهد شد که نمی توان تصور کرد که معماری بدون توسعه دانش ها و علوم مرتبط با آن به نحو رضايت بخشی توسعه و اعتلا يابد.

با پيدايش مصالح جديد و تحولات علمی ، معماری معاصر در جهان با بيان وسيع تری به جريان افتاد که همراه خود مفاهيم و مباحث بسيار گوناگون و متنوع انديشه بشری را به همراه آورد.

معماری متداول و مرسوم خشت ، آجر و سنگ که نوعی سکون و بيان شناخته شده ای را در قرون متوالی در پرتو تظاهرات خويش از نوعی معماری سنگين و تا حدودی بسته داشت ، تدريجاً به سوی معماری شفاف ، باز و آشکار متمايل گشت و همراه با گونه ای اتفاقات دنيای جديد لايه های ممتازی از دريافت و ادراک تحولات روز را مطرح کرد و عقل و خرد در کنار تلاش های فنی و تکنولوژيک جديد و پيشرفته ، زمانه ای استثنايی را در عرصه ی معماری باز نمود.

اگر ويژگی های گذشته سنت و سنگينی را در پرده اول قرار داد زبان جديد معماری معاصر، درباره حقيقت اجتماعی همه جانبه مردم سالار و شفاف ريشه های بارز خود را گشود عصر شکست سلطه ها حکومت های استعمارگر ، روابط سياسی يک جانبه تبديل به آگاهی های منطقه ای گشت که معماری ديگر نمی توانست در پرتو شکل و تظاهرات خويش حقيقت جهان نوين را ناديده گيرد.

شايد تمام داستان معماری نهضت مدرن يا به گونه ای ديگر معماری عصر نوين منشاء گونه ای رشد بوده که در جريان آن بسياری از حصارها و  محدوديت های تاريخی جای خود را به تعمق ، اکتشاف، ميل به پيشرفت و آگاهی داده است.

حضور طبيعت در داخل فضای معماری نعمتی بی همتا بوده است و نگاه در پرتو افقی لايتنایی جستجو گر صورت پنهان موفقيت ها گشته و ميل به ترقی مترادف به ميل به نفوذ نور در معماری شده و کاخ های باوقار حکومت های سياسی و دينی جای خود را به جوامع متعادل تر داده که بستر تمدن آن معماری است که قرن ها از حد و يد مردم خارج بوده و اکنون به عنوان وسيله ابراز انديشه و فرهنگی نوپا خود را بيان و آشکار می سازد.

شگفتی های تکنولوژيک در مبارزه انسان برای پيش بردن مرزهای دانش و به دست آوردن موفقيت های جديد حائز اهميت بسيار است. انفجار آزادی در فضای معماری گونه ای از حکايت انسان است که نگاه خود را به پويايی آينده تنظيم نموده و آشکار بودن مطلبی ديگر متعلق به تک حوزه دانش بشری باقی نمی ماند.

در چند دهه اخير گام های گسترده اطلاع رسانی از طريق شبکه های بين المللی رايانه ای مضمونی جديد از حقيقت ديگری است که در نقطه مقابل آن، سکون و جزم گرايی انديشه و عقايد کاملاً بی مفهوم و فرسوده قرار می گيرد.

اصولاً معماری خارج از تمدن بشری نيست و شايد بهترين تظاهر ، اتفاقات روز آن است و زيبايی شناسی آن يا عدم وجود آن را در نيروهای جوامع و حرکت ها می بايست جست و جو نمود. شايد اگر در رشته معماری اتفاقی نمی افتاد، می بايست در زمينه های روابط انسان، باورهای اجتماعی و آزادی ها و عدالت های ضروری جوامع انسان به طور اساسی بررسی می شد و درباره آن سوالات جديدی مطرح می شد.

آشنايی ما ايرانيان با معماری غرب به حدود صد و پنجاه سال قبل، يعنی اوايل سلطنت ناصرالدين شاه ، می رسد . از اين زمان است که اولين نمونه ساختمان هايی که در آن عناصری از معماری غرب استفاده شده بود در تهران ظاهر شد. و از همين زمان است که فرنگ رفته ها با انواع و اقسام سوغات و آلات جديد و بديع به کشور بازگشتند. عکس های کاخ ها و بناهايی زيبا در غرب از جمله اين سوغاتی ها بود که همواره به کشور آورده می شد و به صورت الگو مورد استفاده معمار باشی ها قرار می گرفت.

بايد اذعان نمود که در طی اين صد و پنجاه سال و درگير شدن هر چه بيشتر ما با معماری غرب ارتباط ما با آن معماری همواره به صورت شکلی بوده و نه مفهومی. هميشه آنچه که عيان و واضح بوده، شکل ها، گراورها و عکس های ساختمان های غربی بوده که به ايران می آمده و آنچه که غايب بوده، مبانی و مفاهيمی بوده که اين بناها براساس آن شکل می گرفته است.

 

اگر چه ذکر اين نکته ضروری است که مبانی فکری معماری غرب جملگی مباحثی ثابت و قطعی نيستند و در هر دوره ای اصول دوره گذشته نقد و يا نفی شده است، ولی بايد توجه داشت که مزيت آشنايی با آنها آشکار شدن تفکرات در ورای اشکال زيبا است. به علاوه اين آشنايی باعث مطرح شدن سوالات در مورد مبانی معماری معاصر ايران و احتمالاً تبيين اصول فکری آن خواهد شد.