معماری ایرانی ، گذشته، حال ،آینده
و آنگاه که تمدن بشر به وجود آمد ، قبل از تولد هر حرفه ای معمار و معماری متولد شد و ايرانيان يا همان پارسيان اين نياز جامعه را چنان با تکنولوژی و هنر آميختند که نام و ياد آنها برای هميشه در اذهان دنيا زنده است ولی در حال حاضر چه کرده ايم؟ اين افتخارات چنان ما را کور کرده که فراموش کرده ايم زمان در حرکت است و آن قوم موفق است که نيازهای معماری جامعه را درک کند و زمان و مکان جامعه خود را بشناسد، اين روزها حرف از هنرومعاری زياد است و بازار نظريه پردازی گرم و نتيجه حرف تنها را همه می دانيم و می بينيم ، راه گم کرده ايم و به دور خود می چرخيم ، ولی تا کی؟ فکر نمی کنيد ديگر وقت آن رسيده که حرکتی انجام دهيم ، حرفها را عملی کنيم و به جای فکر کردن به محوريت فرد در معماری و تلاش برای رسيدن به عرصه برتر تجاری به محوريت هنر و تکنولوژی در معماری و رسيدن به جايگاه ازدست رفته معماری ميهنمان فکر کنيم و بهتر بگويم عمل کنيم ، شايد اين بحث ها هم تکراری باشد ولی نياز جامعه امروز ما به يک بازنگری کلی و حرکتی عملی و علمی به سوی پيشرفت هست، گوش و ذهن جامعه از شنيدن شعارهای زيبا و پوچ خسته شده و قبل از فرسودگی نيازمند حرکتی دوباره است ، وقتی حرفه ای به صورت فسيل در مي آيد و نيروی جوان ناديده گرفته می شود نبايد توقع حرکتهای جديد و سازنده را داشت.
مشکلات معماری امروز به قدری زياد است که در يک مطلب و مکتوب نمی شود آنها را نام برد اما معماری زنده است ، قلبش هنوز در تپش است و اين مشکلات چهره معماری ايران را دگرگون و دچار هرج و مرج کرده ، مشکلاتی از قبيل عدم آموزش صحيح ، کمبود منابع اطلاع رسانی ، فرهنگ پايين جامعه در قبال معماری ، تجارتخانه های معماری ، گم شدن هنر و قداست آن و عنوان های زياد ديگر که در اينجا فرصتی برای نام بردن از آنها نيست ، بياييد از خواب غفلت بيدار شويم و گوهر فرهنگ و معماری غنی کشورمان را به دست خودمان به ورطه نابودی نکشانيم.
به اميد روزی که معماری ايران سخن اول را درجهان بزند ومعمار ايرانی يک افتخار باشد ، اين جمله زياد عجيب و غريب نيست ، خواستن توانستن است ، در گذشته اينگونه بوده ، يقين دارم اگر بخواهيم در حال و آينده هم می توانيم اينگونه باشيم.
مطلب فوق از سایت www.parc.ir برداشت شده است
مطلب فوق آنقدر زیبا درد معماران هنر دوست امروز را فریاد زده بود که حیف دانستم که از آن در وب لاگ خود استفاده نکنم چرا که خود نیز با نظر جناب آقای محسن شجاعی فر نویسندهء مقاله ی بالا موافقم و از دست معمارانی که دلشان برای هر چیز جز هنر می تپد دلم خون است به امید روزی که دوباره ایران و ایرانی همچون گذشته پیشتاز معماری جهان باشد .