قسمت سوم

رسانه ها

به عقيده ی متفکران پست مدرن، يکی از مشخصات بارز جوامع پيشرفته، سيطره  رسانه ها مانند مطبوعات، راديو، تلويزيون و اينترنت بر وجوه مختلف زندگی است. امروزه در جوامع غربی وقايع و هنجارها از طريق رسانه ها به اطلاع مردم می رسد و زندگی آنها را شکل می دهد. ژان بودريار، فيلسوف پست مدرن و معاصر فرانسوی معتقد است که »رسانه ها در جهت دادن ذهن توده ها نقش اساسی دارند.»

«قدرت رسانه های گروهی و فرهنگ عامه بر تمام ديگر اشکال روابط اجتماعی حاکم بوده و آنها را شکل می دهد. عقيده اين است که نشانه های فرهنگی عامه و تصاوير و ايماژهای رسانه ای به گونه ای فزاينده بر دريافت  ما از واقعيت و نحوه توصيف و تعريف ما از خودمان و از دنيای پيرامونمان سيطره می يابند... جامعه از نظر رسانه ها اشباع شده ... اکنون واقعيت را تنها می توان از روی باز تاب ها و انعکاس سطحی اين آينه (رسانه ها) توصيف کرد. جامعه به گونه ای فزاينده در دل رسانه های گروهی محو و مستحيل شده است... تنها رسانه ها می توانند احساس و برداشت ما از واقعيت را شکل دهند.. اين آينه اکنون تنها  واقعيتی است که در اختيار داريم.

اهميت رسانه ها در اين جوامع به صورتی است که «98% منازل در بريتانيای امروز دارای دستگاه تلويزيون هستند. در حالی که تقريباً دو سوم آنها دارای دستگاه  ويدئويی هستند. (گاردين، 20 دسامبر 1991) و به طور متوسط در سال 1992 هر عضو جامعه بيش از 26 ساعت در هفته به تماشای تلويزيون پرداخته اند.»

نقش رسانه ها در جهان پست مدرن به گونه ای است که مرز بين واقعيت و غير واقعيت مخدوش شده و همه چيز به صورت واقعيت مجازی در آمده است. از قدم زدن در کاخ های باستانی در کاميپوتر، تا رفتن به کرات ديگر و ملاحظه زندگی وامع در آن کرات بر روی پرداه نقره ای سينما تا انجام عمل جراحی از راه دور به کمک اينترنت، همه و همه تصاوير مجازی است که مرز بين آنها و واقعيت مبهم و نامشخص است.

عصر رسانه ها حد و مرزهای فرهنگی را برداشته است. در هر زمانی، هر فردی، در هر نقطه ای از اين جهان می تواند از طريق کانال های متعدد تلويزيون و اينترنت با فرهنگ ها و روايت های بسيار متنوع و متضاد روبه رو شود. عصر رسانه ها جهان متکثر پست مدرن را بسيار کوچک کرده و به صورت يک دهکده ی جهانی در آورده است.

«اين ايده که واقعيت در حال تلاشی و تبديل شدن به تصاوير است، ايده مشترک گفتمان پسامدرن است. در جهان فرا واقعيت بودريار، زندگی در حال محو شدن در تلويزيون است. به عقيده بودريار «تلويزيون جهان است» و وی تاکيد می کند «ما اکنون فقط با وانموده ها سرو کار داريم.

پست مدرن ها معتقدند که آگاهی افراد از جهان کنونی و دسترسی به آن عمدتاً از طريق رسانه ها و بالاخص تلويزيون است. اين رسانه ها نه تنها منعکس کننده ی واقعيات هستند. بلکه شکل دهنده ی آنها نيز می باشند و بسياری از هنجارها از طريق تلويزيون به جامعه منتقل می شود.

«تکنولوژی جديد اطلاعات و ارتباطات، اگر چه به خودی خود نه جامعه ی پسا صنعتی و نه جامعه پسامدرن را به ارمغان می آورند. چه رسد به اميد به حل بحران های معاصر – ليکن در دگرگونی های معاصر جهان عميقاً دخيل اند.»

اين رسانه ها هستند که می توانند تعيين کنند چه اخبار و وقايعی حائز اهميت جهانی است و چه مسائی حاشيه ای و جانبی می باشد. واقعه ی سه شنبه 11 سپتامبر در آمريکا و منهدم شدن دو برج مرکز تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون از طريق رسانه ها تا مدت ها به صورت خبر اول به سراسر جهان ارسال می شد. ميزان رونق بازار بورس، معاملات، جهانگردی، اميد به آينده و ميزان بيکاری و بسياری مسائل ديگر در نقاط مختلف جهان متکی به اين خبر اول بود.

جامعه ی مصرفی يکی ديگر از خصوصيات و ويژگی های مهم عصر پست مدرن است. بدون وجود رسانه ها، مصرف گرايی و ميل به مصرف فزون تر ناممکن خواهد بود. «همه چيز کالا می شود و اين فرايند با تبليغات تلويزيونی پيوسته تقويت می گردد... ما در فرهنگ های مصرفی زندگی می کنيم ... تلويزيون و فرهنگ مصرفی به يکديگر تعلق دارند، هر چند اشتباه است که برای اولی جايگاه صرفاً علی قائل شويم. آنها از جنگ جهانی دوم به بعد در همزيستی با يکديگر رشد کرده اند. همان گونه که بودريار می گويد پسامدرن آنگاه از مدرن جدا می شود که توليد تقاضا – برای مصرف – محور قرار می گيرد. تمام کار تلويزيون، توليد نياز و خواسته ها، بسيج اميال و تخيلات و سياست جولان خيال است.»

بدون مصرف چرخ های نظام و جهان پست مدرن از حرکت باز می ايستد پس از وقايع یازده                                                                                                                                                                                                          سپتامبر در آمريکا، مجدداً اين رسانه ها بودند که مردم را در آمريکا و اروپا در جهت کنار گذاشتن غمگساری و مصرف هر چه بيشتر تشويق نمودند.

زبان

از نظر فلاسفه و متفکران پست مدرن زبان نقش اساسی و تعيين کننده در طرز تفکر و نوع انديشه انسان دارد. مارتين هايدگر (1976 - 1889) فيلسوف آلمانی که جزو فلاسفه ی پست مدرن محسوب می شود، معتقد است: «انسان در زبان زندگی می کند و همچون زبان است . هستی ما زبان گونه است و ما فقط در زبان زندگی می کنيم. حضور ما در اين جهان به زبان وابسته است. برای ما در هر لحظه اموری چون زبان دلالت و معنا مطرح می شود انسان و معنا در مکالمه زنده اند. انسان مکالمه است ... انسان تا زمانی که حرف می زند انسان است.. زبان نزديک ترين همسايه انسان است.

ليوتار معتقد است« هيچ رويدادی خارج و مستقل از زبان وجود ندارد» ليوتار با تکيه بر زبان می گويد که ما همه با بازی زبانی محلی خودمان سرو کار داريم بازی هايی که بسته به اينکه کجا هستيم اداره، کليسا، ورزشگاه يا ميخانه، با يکديگر فرق می کنند. آنچه می دانيم فقط در محلی که به سر می بريم اعتبار دارد.

لودويگ ويتگنشتاين يکی ديگر از فيلسوفان صاحب نام پست مدرن در مورد زبان معتقد است: هر نوع استفاده از واژه ها قواعد خاص خود را دارد و از اين نظر استفاده از زبان ها با بازی قابل مقايسه است که هر بازی برای خود قواعد خاص دارد.

ليوتار در کتاب خود به نام وضعيت پست مدرن، گزارشی در مورد دانش منظور ويتگنشتاين از بازی زبانی را اين طور بيان می کند:« هر يک از رده های مختلف پاره گفته را می توان بر حسب قواعد مشخص کننده خواص آنها و موارد استفاده ای که از آنها می توان به عمل آورد تعريف نمود. دقيقاً به همان شيوه ای که بازی شطرنج به کمک مجموعه ای از قواعد تعيين کننده خواص هر يک از مهره ها تعريف می شود. به عبارت ديگر شيوه ی مناسب برای حرکت دادن مهره های شطرنج.

لذا بايد بيان داشت که هر يک از بازی های زبانی دارای قواعد و اصول معينی است که در شرايط مکانی و اجتماعی خاص مورد استفاده قرار می گيرد.

در مورد رابطه ی زبان با واقعيت و نقش آن در شکل دهی هنجارهای جامعه و افراد آن استينار کوال می نويسد:

«زبان و شناخت از واقعيت کپی برداری نمی کند، بلکه زبان واقعيت را می سازد. هر زبان به شيوه ای خاص خود جنبه های ويژه ای از واقعيت را می سازد در تفکر پست مدرن کانون توجه معطوف ساختار اجتماعی و زبان شناختی واقعيت است، معطوف تفسير ، بازگويی و استدلال درباره ی معنای جهان هستی است.

تکنولوژی

همان گونه که در قسمت های قبل عنوان شد ، تاکيد بر علم و تکنولوژی همواره از شاخصه های اصلی مدرنيسم بوده است. معماری مدرن نيز به تبع آن همواره تاکيد بر اهميت تکنولوژی در عصر حاضر داشته است. شعارهای معماران مدرن از همان آغاز شکل گيری اين سبک معماری تاکيدی بر اين مدعاست چنانچه لويی ساليوان شعار فرم تابع عملکرد ، آدولف لوس شعار تزئينات جنايت است و کوربوزيه شعار خانه ماشينی است برای زندگی را مطرح کردند. ولی همان گونه که در فصول قبل عنوان شد، احتمالاً اين گفته ی ميس ونده رو از همه موارد ديگر گوياتر و فراگيرتر است: »اگر ما موفق شويم که صنعت را جلو ببريم ، تمام مسائل اقتصادی، اجتماعی ، تکنولوژيک و هنری حل خواهد شد.

اگر چه پست مدرنيسم اهميت تکنولوژی را نفی نمی کند و عصر تکنولوژی پيشرفته از خصيصه های بارز عصر پست مدرن محسوب می شود، ولی نگرش پست مدرن ها به تکنولوژی بسيار متفاوت از آن چيزی است که مدرنيسم باور دارد.

مارتين هايدگر در سال 1954 مقاله ای به نام «پرسش از تکنولوژی» چاپ کرد در اين مقاله وی بيان کرد که در بينش غرب، از زمان ارسطو، تکنولوژی (ريشه آن در زبان يونانی تحنه Techne به معنی هنر و صناعت است) به صورت ابزار، آلت و خنثی تلقی می شده است. «از نظر هايدگر تعريف ابزاری از تکنولوژی هر چند درست است اما ناقص است . نگاه ابزاری به تکنولوژی به صورت حجابی بر ماهيت تکنولوژی است.

بدين لحاظ انسان از ماهيت تکنولوژی غافل خواهد بود. تا زمانی که تکنولوژی را به عنوان ابزار در نظر گيريم، اسير خواست سلطه بر آن باقی می مانيم و در نتيجه بی خبر از ماهيت تکنولوژی پيش می رانيم.

از نظر هايدگر تکنولوژی خصوصيت تعرضی دارد، تعرض به طبيعت و تغيير دادن آن تکنولوژی به طبيعت به صورت منبع مواد خام و انرژی نگاه می کند و خواستار تغيير شکل آن به نظم در آوردن آن و مورد استفاده قرار دادن آن است. لذا در اين جا تکنولوژی فاعل و طبيعت مفعول است . تکنولوژی در جهت ضديت با طبيعت است.

همچنان که تکنولوژی باعث تغيير شکل طبيعت می شود، باعث تغيير شکل رفتار و انگيزه در انسان و جامعه نيز می گردد. انسان مدرن انسان تکنولوژيک است. رفتارها و انگيزه های انسان مدرن متفاوت با انسان ما قبل آن است، از آنجايی که ماهيت تکنولوژی تعرضی است، لذا انسان مدرن يا انسان تکنولوژيک مسخر تکنولوژی است.

هايدگر ماهيت تکنولوژی را گشتل (Gheshtel) می نامد. گشتل در زبان آلمانی به معنای قاب دور عکس ، قفسه ی کتاب، خاکريز در جنگ، سد و چارچوب است. از نظر هايدگر، گشتل يعنی ماهيت تکنولوژی، ماهيتی که خصوصيت تعرضی نسبت به انسان دارد و انسان در چار چوب آن قرار می گيرد. به عقيده ی هايدگر «ماهيت تکنولوژی آن قدر هم تابع انسان نيست. بلکه موجودی مستقل است. ما هيچ وقت بر گشتل سوار نمی شويم، تقدير آن را نمی توان دگرگون کرد. دانشمندان فقط دامنه گشتل را گسترش می دهند. پست مدرن هم نمی تواند از گشتل خارج شود. پست مدرن يک ديدگاه نسبت به گشتل است که می گويد نبايد عاشق تکنولوژی بود.

هايدگر مخالف تکنولوژی نيست و برای انسان عصر حاضر امکان گريزی از آن را پيش بينی نمی کند. «تکنولوژی سرنوشت عصر ماست، و البته منظور از سرنوشت چيزی نيست مگر ناگزير بودن مسير تغيير ناپذير». منتها هايدگر بر اين باور است که بايد ماهيت تکنولوژی را شناخت و نسبت به آن دقيق تر برخورد کرد. وی راه حل را در هنر قبل از مدرن و دنيای شعر و شاعری می بيند، دنيايی که در جهت همنوايی با طبيعت بوده است.

 

برگرفته شده از کتاب : مبانی و مفاهیم در معماری معاصر غرب نوشته ی دکتر وحید قبادیان

 

باز نشر مطالب منتشر شده در وبلاگ معماری هنر ایده در سایتهای اینترنتی ممنوع است ، مگر به صورت لینک به صحفه ی مربوط در وبلاگ معماری هنر ایده و بدون انتشار اصل مطلبو همچنین اجازه کتبی از نویسنده وبلاگ معماری هنر ایده